اظهار نظری در باب معنی فقر
مدت هاست در کلام افرادی میشنوم که با بیان روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که میفرمایند:«کاد الفَقْرُ أن یکون کفرا»، فقر و تنگدستی مادی را موجب بی دینی میدانند و نظریه ای می دهند که اگر جامعه به سمت توسعه و ترقی نرود، مردم بی دین میشوند!!!
...
و احتمالا اگر هرچه بیشتر بتوانیم مال اندوزی کنیم و حتی حاضر شویم برای مقدارِ ناچیزی از مالِ خودِ این مردم که در دست دشمنانش است، مذاکراتی با آنها بنماییم تا این مال برگردد به جیب مردم! احتمالا حرکتی در جهت ایمان آنها انجام داده ایم!!!
اما اینجا بود که در ذهنم یک سوال عجیب، کبریتی شد بر انبار تفسیرهای سطحی آقایان! از فقر.
مگر نه اینکه در طول تاریخ، پیامبران و امامان(علیهم السلام) و یاران حقیقی آنها همواره در تنگدستی زندگی میکردند و از این شرایط راضی هم بودهاند؟!!
مگر نه اینکه مولای متقیان در سخنی گهر بار میفرمایند:«من احبنا للبلاء جلبابا» [1](کسی که ما را دوست میدارد باید جامه بلا و گرفتاری را آماده و مهیا سازد).
مگر یکی از مصادیق بلا همین فقر و تنگدستی مادی نیست؟!!
یا آنجا که امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:«طلبت فراغ القلب فوجدته فی قلة المال»[2] (آسایش قلب را جستجو کردم پس در کمی مال پیدایش کردم ).
مگر آسایش قلب از مهمترین آثار دین نیست و در این روایت ثمره کمی مال نیست؟!!
و مگر همین آقایان نمیگویند توسعه برای آسایش؟!!
و اگر راغب اصفهانی(رحمت الله علیه) در کتاب مفرداتِ پرگهرش این تعابیر را به کار نمیبرد هیچ کس جرات مخالفت با معانی این آقایان از فقر را نداشت.
راغب فقر را بر چهار معنا میداند:
1- فقری که در آیه شریفه «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» منظور است و به معنی (نیازى ضرورى و لازم که در انسانها تا وقتى که در دار دنیا هستند عمومیت دارد و فراگیر است بلکه براى تمام موجودات چنان فقرى و نیازى عمومیت دارد) تعریف میکند یعنی همان چیزی که فلاسفه به فقر ذاتی تعبیر میکنند.
2- فقرى که از عدم کسب و کار ناشى میشود که در آیه: «لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا» یادآورى شده است تا آنجا که مىگوید: «مِنَ التَّعَفُّفِ» یعنى صدقات مخصوص ضعفائیست که ناتوانند و با عفت.[3]
و در آیات: «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ».[4]
«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ» .[5]
3- فقر نفسانى و روحى، که همان آزمندى است و مقصود سخن پیامبر است که فرمود:
«کاد الفَقْرُ أن یکون کفرا»[6]
به اینجا که میرسد دکتر غلامرضا خسروى در پاورقی کتاب ترجمه مفردات راغب درد دلی میکند و میگوید:
"«کاد الفَقْرُ أن یکون کفرا»، یعنى آزمند و حریص و زیادت طلب، پیوسته، کارش به کفر و بىایمانى مىانجامد و به گفته راغب منظور فقر مادى نیست زیرا مؤمنین و خدا پرستان واقعى در طول تاریخ کسانى بودند که آزمندى و طمعورزى و افزون طلبى را در روح و جان خویش همانند أبوذرها و اصحاب صفه کشتهاند و در عین تنگدستى در اوج خداپرستى زندگى کردهاند، افسوس که تا این زمان دیگر مفسران و صاحب نظران، حدیث پیامبر(صلّى اللّه علیه و آله) را غالبا به فقر مادى و اقتصادى توجیه کردهاند و حال اینکه با مصادیق قرآنى و تاریخى چیزى که به کفر مىانجامد زر اندوزى و دنیاپرستى و فقر نفسانى و روحى است که آلودگى نفس و جان را به همراه دارد چنانکه گفت:
«کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»[7] و همیشه فرعونها و قارونها و قابیلها کارشان به کفر انجامیده نه یاران صفه و چوپانان و پابرهنگانى که با تبرى و عصائى بدون داشتن زر و سیم و دستیارههاى زرین، کاخ کفرپیشگان را از بن برکندهاند و نمونه بارز و زنده آن رزمندگان و شهداء و ایثارگران و روستائیان امروز کشور انقلاب اسلامى ما هستند که در عین تنگدستى، کوهى و اقیانوسى از ایمان و شهامت و شهادتند ولى کفر و بىایمانى در خاندان رفاهطلبان و عیاشان و مستکبران و زراندوزان است نه در کلبههاى خداپرستان کوخ نشین.
در دعا آمده است که «نعوذ بک من الفقر و القلة»[8] انّما هو الفقر النفس الّذى یفضی بصاحبه الى کفران نعم اللّه و نسیان ذکره: فقر همان فقر نفسانى است که صاحبش را به کفران نعمتهاى خدا و فراموشى ذکر او میرساند و از آنچه را که حیثیت او را چرکین مىکند دور نمىسازد. قلة- کم صبرى و عدم بردبارى است، و در حدیثى دیگر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) فرموده است: «الفقر فخرى»[9] و با این فقر بر سایر پیامبران افتخار مىکند و همان نیازمندى بسوى خدا و انقطاع از غیر خداست که کاملتر از فقر سایر انبیاء است.[10]
4- فقر و نیاز بسوى خداى تعالى است که در سخن پیامبر(صلّى اللّه علیه و آله) اشاره شده است که فرمود:
«اللّهمّ أغننی بِالافْتِقَارِ إلیک و لا تُفْقِرْنِی بالاستغناء عنک»[11]
آنچه امروز اتفاق افتاده خلط معنی دوم با سوم از فقر است و این موجب شده راحت طلبی و خویه شهوترانی به جای ساده زیستی و زهد و قناعت معرفی شود و یکی از مهمترین ویژگی های تمایز بین جبهه حق و باطل به سادگی گُم شود، زیرا امام خمینی (رحمت الله علیه) در این باره فرموده اند:
«از صدر اسلام تا کنون دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحت طلب که تمام همّشان به این است که یک طعمهاى پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایى که مسلمان بودند، مىکردند، اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنها راحت طلبى بود.»
نمی خواهم بگویم افراد راحت طلب همین کسانی هستند که امروز فقر را اینگونه معنا میکنند و دوستانشان قبل از مذاکرات با دشمنان مردم برای پس گرفتن پول خود مردم حتی زیارت عاشورا میخوانند!!!
"و از همانها بعضى قماشها بودند که اشکال هم مىکردند که یک قدرت بزرگى را در مقابلش چرا یک عده کمى قیام مىکنند. این در طول تاریخ تا حالا بوده است."
و از این کلمات در زندگی امام(رحمت الله علیه) و حضرت آقا(حفظه الله) فراوان است اما آنچه مرا واداشت مطلبی (درد دلی) در واکاوی معنای فقر بکنم استفاده و شاید سوءاستفاده برخی خواص از معنای غلط (معنایی که بیشتر رای جمع کن است تا بیان کننده حقیقت) آنهم در این برهه حساس از انقلاب اسلامی شد.
از خداوند متعال خواستارم تا پرتو نور هدایتش یعنی امام خامنه ای(حفطه الله تعالی) را در عصر ما از سر ما بر ندارد و مردم بتوانند با نگاه به این نور خدادادی راه پربرکت انقلاب اسلامی را تا ظهور حضرتش به سلامت طی کنند.
19/2/93
بچه بسیجی
[1]- غرر الحکم و درر الکلم، ص: 657
[2] - مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص: 174
[3] - (273/ بقره)
[4] - (32/نور)
[5] - (60/توبه)
[6] - الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 307
[7] - (7/علق)
[8] - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج69، ص: 32
[9] - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج69، ص: 49
[10] - مجمع البحرین 3/ 443 - سفینة البحار 2/ 378
[11] - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج69، ص: 31
- ۹۳/۰۲/۲۶